گل مامان بیست وشش ماهه شد...
هستی من،روزای کنارت بودن خیلی شیرین و قشنگه...خیلی مااااه شدی،دخترک مهربون و دوست داشتنیِ ما یه عااالمه جمله ی تازه میسازه و حسابی مارو غافلگیر میکنه!
خیلی شیطون شدی و گاهی این شیطونیات از حوصله من خارجه که البته نمیدونم من کم حوصله تر شدم یا شما شیطون تر برای خواب ظهرت خیلی اذیت میکنی
اما با این همه خیلی دوست داریم و خدا رو شکر که تنت سالمه و حالت خوبه و انشاله خدا نگهدارت باشه دختر قشنگم
وقتی خرابکاری میکنی و مزاحمت میشم!!!!میگی مامانی شما برو آشمزونه خودت !(برو آشپزخونه)
از دستت که ناراحت میشم میگی:"مامانی بخند!"وقتی نمیخندم میگی:"مامانی چرا خنده ت نمیاد؟"و خودت با صدا میخندی!!و تا وقتی با صدا نخندم دست بردار نیستی!همیشه هم این روش جواب میده و دلم نمیاد به شیرین زبونی گل دخترم نخندم!
توی ایام عید مثل پارسال بردمت چکاپ کامل،روزی که بردمت برای نمونه خون وقتی که ازت خون میگرفتند خیلی گریه کردی اما وقتی که خانم دکتر کارش تموم شد و روی دستت یه چسب زد که روش عکس زنبور و خرس بود خیلی ذوق کردی و کاملا گریه ت یادت رفت و با خنده از آزمایشگاه اومدیم بیرونپروژه ی نفسگیر گرفتن نمونه جیش و پی پی ت هم یه دو روزی طول کشید
و بلاخره بعد از سه روز آزمایشاتت کامل شد
و بعد از گرفتن جواب آزمایش خدا رو شکر همه چیزت نرمال بود و آقای دکتر عظیمیان دو تا آمپول برات نوشت برای اینکه سرعت دندون در آوردنت یه کم بهتر بشه و چند تایی مکمل بهت داد که مربوط به دندونات بود که خوراندنشون به شما خیلی کار سختیه
اما من میتونم
دخترم هر لحظه از داشتنت خدا رو شکر میکنم و امیدوارم همیشه تنت سالم باشه و درکنار همدیگه زندگیه پر از آرامشی رو داشته باشیم.
چندتا عکس از دختر گلم
اینجا آماده شده بودیم بریم پیش دکتر که برات چکاپ بنویسه
اینم هستی و چسبی که دخترم عاشقش شد