سنجد مامان چهارده ماهه شد...
خانوم کوچولو چهارده ماهه شدی... مبارکه نفسم ...
توی این ماه بیشتر مشغول خونه تکونی بودیم .من که عاشق خونه تکونی ام البته بابایی هم خیلی کمکم کرد و حسابی خونه رو واسمون برق انداخت دست گلش درد نکنه،انشااله خدا سایه ش رو همیشه بالا سر ما حفظ کنه...ان شااله...مهمترین اتفاق این ماه آغاز سال 1394بود...
بالاخره سال 93 به پایان رسید و سال 94 آغاز شد
دومین عید نوروزت مبارک گلم
انشالا همیشه مثل بهار سبز و باطراوت باشی.لحظه تحویل سال ساعت 2:15 نصف شب بود و شما خواب بودی.من وبابایی با هم برنامه تی وی رو نگاه کردیم و درکنار شما سه نفری سال نو رو شروع کردیم که البته شما خواب بودی که من و بابایی عید رو به هم تبریک گفتیم، بابایی همون موقع به من و شما عیدی داد
واسه مامانی یه انگشتر خوشگل خریده بود و واسه شما هم یه سرویس خوشگل هلوکیتی که خیلی بهت میاد و وقتی واست میندازم مثل یه پرنسس میشی .دست بابایی درد نکنه که خیلی زحمت کشیدند
عیدی هات همه وجه نقد بود که همه زحمت کشیدند و بهت دادند که ماهم بعد از عید رفتیم و باهاش برات یه دستبند خوشگل خریدیم
بریم سراغ عکسای هستی جوون در ادامه
اینا هم عکسای نازت، چند دقیقه قبل از تحویل سال کنار سفره هفت سین ...عشق منی عسل مامان
هستی نازم؛ امیدوارم سال 94 سالی سرشار از شادی و سلامتی برات باشه مامان