دختر شیرین ما نوزده ماهه شد...
سلام شیرین مامان
دخترم نگاه گرمت امید زندگی منه .تمام سختی ها را برای تربیت درست تو به دوش خواهم کشید.الان هدفم فقط یه چیزه:
تربیت درست تربیت درست تربیت درست
کاشکی واقعا بتونم به این هدف بزرگم برسم. گاهی موانع انسان رو از رسیدن به هدفش دلسرد می کنه خصوصا اگه موانع محیطی باشه .اما تنها چیزی که بهم امید میده نتیجه کاره.خدایا کمکم کن برای رسیدن به هدفم ثابت قدم باشم.
امروز نوزده ماهه شدی گل مامان...یعنی یک سال و هفت ماه گذشت
دختر 19 ماهه من داری بزرگ بزرگتر میشی و من انگار توی روزها و ساعتها گم شدم.بعضی وقتها میشینم و فکر میکنم که انگار زندگی از دست من خارج شده .از صبح که بیدار میشی با تو و به خاطر تو ساعتها میاد و میره و شب موقع خواب میرسه.انگار نمیتونم به موازات نگهداری از تو و رسیدگی بهت کار دیگه ای انجام بدم .
هستی 19ماهه من :
خیلی علاقه به حرف زدن داری تقریبا همه چیز رو دوست داری تکرار کنی و خیلی توی حرف زدن باهوشی
8 تا دندون داری وهمچنان روند دندون در آوردنت خیلی کنده
خیلی عینک دودیت رو دوست داری و هربار که میخوای بری بیرون میگی دشم یعنی چشم آخه به عینک میگی چشم و اصلا از روی چشمت برش نمیداری
این ماه تقریبا هر اتفاق رو با عکساش برات گذاشتم و فقط چندتاش مونده که الان واست میزارم.
بریم سراغ عکسات عزیزم ...
اولین باری که هستی به بستنی میل نشون داد و یه بستی رو کامل خورد
هستی توی عروسی دوست بابا
هستی با دختر خاله های دوقلوی مامان .مهرنوش و مهریا